حدود فدك
مهدي عباسي (سومين خليفه ي عباسي) براي سرپوش گذاشتن بر جنايات خود، روزي اعلام كرد: مي خواهم مظالم عباد و حقوقي كه مردم بر گردن من دارند، به صاحبانشان بدهم.
امام كاظم (ع) اين اعلام را شنيد و نزد مهدي عباسي رفت و ديد او در ظاهر به اداي حقوق مردم اشتغال دارد، به او فرمود:
ما بال مظلمتنا لا ترد.
:«چرا حقوق از دست رفته ي ما به ما باز نمي گردد؟».
مهدي گفت: حقوق شما چيست؟
امام فرمود: «فدك».
مهدي گفت: حدود فدك را مشخص كن تا به شما باز گردانم.
امام فرمود: حد اول آن كوه احد است، حد دوم آن عريش مصر است، حد سوم آن «سيف البحر» (حدود شام و سوريه) است و حد چهارمش «دومة الجندل» (بين شام و عراق) است.
مهدي گفت: آيا همه ي اين ها از حدود فدك است؟
امام كاظم (ع) فرمود: آري.
مهدي آن چنان ناراحت شد كه آثار خشم در چهره اش پديدار گشت، چرا كه پاسخ امام به او فهماند كه زمام حكومت همه ي دنياي اسلام بايد در دست امامان باشد. مهدي برخاست و از آنجا رفت در حالي كه مي گفت:«اين حدود بسيار است، بايد پيرامون آن بينديشم». [1] .
[ صفحه 91]
روزي همين تقاضا را هارون از آن حضرت كرد و گفت: فدك را بگير تا رسما آن را به تو واگذار كنم.
امام كاظم (ع) جواب مثبت نداد، هارون بسيار اصرار كرد، امام كاظم (ع) فرمود:«من فدك را نمي گيرم مگر با تمام حدودش».
هارون گفت: حدود آن چه اندازه است؟
امام فرمود: اگر آن را مشخص كنم، در اختيار من نخواهي گذاشت.
هارون گفت: به حق جدت قطعا آن را در اختيار تو مي گذارم.
امام كاظم (ع) فرمود: حد اول آن، «عدن» (قسمتي از يمن) است، چهره هارون متغير شد و گفت: اوه!!
سپس امام فرمود: حد دوم آن «سمرقند» است، رنگ هارون بيشتر تغيير كرد.
امام افزود: حد سوم آن، «آفريقا» است، هارون از اين سخن به قدري ناراحت شد كه رنگش سياه گشت و گفت: اوه!!
امام فرمود: حد چهارم آن، «سيف البحر» (نزديك شهر حلب و سرزمين وسيع شمال حجاز) است.
هارون گفت:
فلم يبق لنا شيئ.
:«بنابراين چيزي براي ما باقي نمي ماند».
امام فرمود: «من كه تو را آگاه كردم كه اگر حدود فدك را مشخص كنم، آن را در اختيار من نخواهي گذاشت».
هارون در همين هنگام تصميم كشتن آن حضرت را گرفت. [2] .
[ صفحه 92]
پاورقي
[1] بحار ج 48 ص 156- اصول كافي ج 1 ص 543.
[2] مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 321.