بازگشت

شمايل موسي هادي، اسم مادر و فرزندان او


موسي مردي دراز بالا و تناور و سفيد پوست و گلگون و جميل بود، و لب بالايش



[ صفحه 113]



را برجستگي و لب زيرينش كوتاه تر بود، از اين روي او را موسي أطبق مي خواندند، زيرا كه پدرش مهدي خادمي را بر وي موكل داشته كه همي با موسي گفتي، اي موسي، لب بر لب بگذار، و او لبش را بر لب ديگر مضموم همي ساخت، از اين روي او را موسي اطبق لقب همي نهادند.

كنيتش را ابومحمد، و نيز ابوجعفر نوشته اند، و لقبش الهادي بالله، و مادرش ام هارون خيزران بنت عطا است، و او ام ولدي حرشيه بود كه هادي و رشيد دو خليفه ي بزرگ جهان از وي متولد شدند.

اما فرزندان هادي را بدين گونه رقم كرده اند، در تاريخ الخلفاء گويد: از هادي هفت پسر به جاي ماند، طبري گويد: نه تن فرزند بماند هفت پسر و دو دختر. اما پسرهاي او يكي جعفر است كه هادي همي خواست هارون را از ولايت عهد عزل و قباي منصب والاي خلافت را به بالاي او بيارايد، در بعضي كتب مسطور است كه جعفر بن موسي هادي را جاريه اي عودنواز بود كه او را بدر كبير مي ناميدند، در آن زمان هيچ زني را آن روي و موي و خلق و خوي و بالاي بلند و اندام دلپسند، و تغني و علم موسيقي و ظرافت و لطافت و ملاحت و جمال و كمال مانند او نبود. محمد امين بن زبيده، صيت صورت و صوت او را بشنيد و فريفته گرديد، و از جعفر خواستار شد كه بدو بخشد، و بهايش بگيرد، جعفر گفت: تو خوب مي داني كه مانند من كسي را نزيبد كه جاريه فروشي كند، و اگر در سراي من تربيت نشده بود تقديم خدمت مي كردم، و هيچ بخل نمي ورزيدم.

محمد امين يكي روز براي عيش و طرب به سراي جعفر برفت، جعفر آنچه مناسب قدوم آن ميهمان عظيم بود مرتب ساخت، و هم امر كرد تا بدر كبير براي امين تغني نمايد، و او را به طرب آورد، بدر كبير آلات سرود را مرتب كرد با نغمه اي كه بسي طرب انگيز بود بنواخت، امين نواي خسرواني را با باده ي ارغواني همساز كرده و با ساقيان سيم ساق اشارت كرد كه چندانكه توانند جعفر را بنوشانند.

چون جعفر از خويش بي خويش شد و مست طافح بيفتاد، امين آن كنيزك ماه روي را با خود به سراي خود ببرد، لكن دست بدو دراز نكرد، چون بامداد ديگر روي نمود



[ صفحه 114]



جعفر را به سراي خود بخواند، و شراب ناب به گردش درآمد، و هم بفرمود تا بدر كبير از پشت پرده بسرود درآمد، جعفر بشنيد و بشناخت و خشمگين شد، و محض شرف و علو همتي كه داشت سخن نكرد، و در حال منادمت تغييري نداد. و چون آن مجلس منقضي شد محمد امين فرمان داد تا آن زورقي را كه جعفر در آن نشسته بود از دراهم و دنانير و اصناف جواهر و ياقوت و ثياب فاخره و اموال باهره آكنده گردانيد، و ايشان هزار بدره زر و هزار گوهر كه قيمت هر دانه بيست هزار درهم بود و انواع تحف در آن جاي دادند، چندان كه ملاحان از تنگي جاي به فرياد آمدند، و آن جمله را به سراي جعفر حمل كردند.

و ديگر عباس، و ديگر عبدالله، و ديگر اسحاق، و ديگر اسماعيل، و ديگر سليمان، و ديگر موسي بن موسي است كه وي كور بود، و بجمله ايشان از امهات اولاد متولد شدند و پسرش موسي كه به نام پدر و كور بود، بعد از مرگ پدرش موسي متولد شد.

و دو دختر او يكي ام عيسي است، كه در سراي مأمون بود، و آن ديگر ام العباس بنت موسي است كه نوفه لقب داشت.