بازگشت

آقايم كشته شد


هنگامي كه امام رضا عليه السلام به سوي ام احمد حركت كرد و فرمود:

«هات التي أودعك ابي، فصرخت و لطمت وجهها وشقت جيبها و قالت: مات والله سيدي». [1] .

آن امانتي كه پدرم به تو سپرده بياور، ام احمد به مجرد شنيدن اين خبر فرياد كشيد و شيون كرد و سيلي بر چهره زد و گريبان دريد و گفت: به خدا قسم آقاي مرا كشته اند.

«اللهم صل علي موسي بن جعفر، و صي الابرار، و امام الأخيار، و عيبة الأنوار، و وارث السكينة والوقار...»



بنال اي دل كه زهرا نوحه گر شد

شب زنداني او را سحر شد



بيا در جسر بغداد و نظر كن

كه موسي سوي جنت رهسپر شد



مرحوم حر عاملي قدس سره نقل كرده است: هنگامي كه حضرت موسي بن جعفر عليه السلام رحلت نمود «امر السندي بوضعه علي الجسر» سندي بن شاهك ملعون دستور داد جنازه ي حضرت را در بغداد روي پل گذاشته و اعلام كردند كه: موسي بن جعفر عليه السلام به مرگ طبيعي از دنيا رفته است.



[ صفحه 323]



«و كان الناس ينظرون اليه و ليس به جرح» و مردم بر جنازه ي حضرت نگاه مي كردند و در او اثر جراحت و زخمي نمي ديدند.

راوي مي گويد: يكي از مخلصين شيعه كه در آنجا بود، شنيد، مردمي كه در آنجا جمع شده بودند، مي گويند:

موسي بن جعفر عليه السلام با مرگ طبيعي از دنيا رفته و او را نكشته اند. آن شخص مخلص گفت: «انا استخبر منه بما ذات مات؟» من از خود حضرت مي پرسم كه آيا با مرگ طبيعي از دنيا رفته يا او را كشته اند؟

گفتند: «انه ميت فكيف يخبرك؟» او كه مرده است. چطور به تو خبر مي دهد؟ آن شخص مخلص نزديك آمد و گفت: «يابن رسول الله! انت صادق و ابوك صادق، فأخرنا امضيت موتا ام قتلا؟» اي فرزند پيامبر خدا! تو راستگو و پدرت راستگو است. به ما خبر بده، آيا با اجل طبيعي از دنيا رفته اي يا تو را كشته اند؟

«فنطق و قال: قتلا قتلا قتلا...» امام عليه السلام به لبهايش حركت داده و سه بار فرمود: مرا كشته اند... [2] .

لا حول و لا قوة الا بالله نسئلك و ندعوك باسمك الاعظم يا الله...

خدايا! به حق موسي بن جعفر گناهان ما را عفو كن.

خداوندا! ما را از شيعه هاي واقعي موسي بن جعفر قرار بده.

بارالها! ما را از شر ظالمان حفظ بفرما.

آمين يا رب العالمين!


پاورقي

[1] اصول كافي، ج 2، ص 285.

[2] اثبات الهدات، ج 3، ص 212.