بازگشت
امام كاظم (ع)چه مدتي در زندان بود و چگونه به شهادت رسيد؟


امام يك سال در زندان بصره بود. هارون به پسر عمش، عيسي كه حاكم بصره بود دستور داد كه كار موسي بن جعفر را در زندان تمام كن. او حاضر نشد در خون امام شركت كند، در جواب نوشت من در اين مدتِ يك سال از اين مرد جز عبادت چيزي نديدهام، از عبادت خسته نميشود، كساني را مأمور كردهام كه به دعاهايش گوش كنند كه آيا به تو يا من نفرين ميكند؟ به من اطلاع رسيد كه اصلاً متوجه اين چيزها نيست، جز طلب رحمت و مغفرت از خدا براي خودش چيزي بر زبان نميآورد. من حاضر به شركت در خون چنين كسي نيستم و حاضر هم نيستم بيش از اين او را در زندان نگه دارم، يا او را از من تحويل بگير يا خودم او را رها خواهم كرد. هارون دستور داد امام را از بصره به بغداد آوردند و در زندان فضل بن ربيع بردند. هارون از فضل بن ربيع تقاضاي ريختن خون امام را كرد. او هم قبول نكرد. امام را از زندان او خارج كرد و به فضل بن يحيي برمكي تحويل داد و در نز د او زنداني كرد. فضل بن يحيي يكي از اتاقهاي خانه خود را به آن حضرت اختصاص داد، ضمناً دستور داد مواظب اعمال آن حضرت باشند. به او خبر دادند اين مرد در همه شبانه روز كارش نماز و دعا و تلاوت قرآن است، روزها غالباً روزه ميگيرد و به چيزي جز عبادت توجه ندارد. فضل بن يحيي دستور داد مقام آن حضرت را محترم بشمارند و موجبات آسايش امام را فراهم كنند. جاسوسان هارون قضيه را به هارون خبر دادند. هارون وقتي كه اين خبر را شنيد در بغداد نبود، در «رقه» بود، نامهاي اعتراض آميز به فضل نوشت و از او درخواست قتل امام را كرد. فضل حاضر نشد. هارون سخت متغير شد و «مسرور» خادم مخصوص خود را با دو نامه، يكي براي سنديبن شاهك و يكي براي عباس بن محمد فرستاد و محرمانه دستور داد مسرور تحقيق كند، اگر موسي بن جعفر در خانة فضل در رفاه است مقدمات يك تازيانه زدن به فضل را فراهم كنند. همين كار شد، فضل بن يحيي تازيانه خورد. مسرور جريان را به وسيلة نامه، از بغداد به رقه به اطّلاع هارون رساند. هارون دستور داد كه امام را از فضل بن يحيي تحويل بگيرند و به سندي بن شاهك كه مردي غير مسلمان و فوق العاده قسي و ستمگر بود تحويل بدهند. ضمناً يك روز در رقه در يك مجمع عمومي خطاب به مردم گفت كه فضل بن يحيي امر مرا مخالفت كرد و من او را لعن ميكنم، شما هم لعن كنيد. آن مردم بياراده و شخصيت فقط به خاطر خوشايند هارون فضل بن يحيي را لعن كردند. خبر اين قضيه كه به يحيي بن خالد برمكي پدر فضل‎بن يحيي رسيد سوار شد و به رقه رفت و از طرف پسرش معذرت خواست و هارون هم قبول كرد. تا آن كه بالاخره حضرت در زندان سندي مسموم و شهيد شد.

***

: مجموعه آثار شهيد مطهري ج18ـ سيري در سيره ائمه اطهار(ع)
شهيد مطهري